فیلمسازی سعودیها علیه ایران به سبک صدام!
تاریخ انتشار: ۳ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۴۲۵۷۴۰
عربستانسعودی چهارسال بعد از رفعممنوعیت پخش فیلم در سینماهای این کشور و مدتی بعد از ماجرای قتل جمال خاشقچی که افکار عمومی سراسر جهان را علیه دولت این کشور برانگیخت و باعث شد عوامل هالیوود در انجام هر نوع همکاری با سعودیها تردید و احتیاط کنند، حالا بالاخره تصمیم گرفته است یک فیلم سینمایی در این کشور بسازد با نام جنگجوی صحرا.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هردوی این کشورها فاقد سینما هستند و برای ساخت فیلم، بهناچار دست به دامان کارگردانها و سایر عوامل سینمایی، از کشورهای غربی میشوند. فیلمی که در اماراتمتحدهعربی جلوی دوربین رفت، راجعبه حضورش در جنگ یمن بود و خبرش را با این عنوان پرطمطراق در همهجا منتشر کردند که «کارگردان فیلم تیکن این فیلم را کارگردانی میکند». پیر مورل، کارگردان فرانسوی این فیلم اما یکی از چهار کارگردان تیکن بوده است.
عربستان هم ساخت فیلم جنگجوی صحرا را به این شکل خبری کرده که «کارگردان فیلم ظهور سیاره میمونها در عربستان فیلم میسازد». واقعیت این است که رابرت وایت، کارگردان سیاره میمونها هم در اصل فیلمساز چندان مشهور و معتبری نیست. فیلمسازانی از سینمای اروپا که در آمریکا هم یکی، دو کار ساختهاند و نهایتا یک فیلم مشهور از میان دهها اثر مشهور سینمای آمریکا که هر سال ساخته میشود را کارگردانی کردهاند، با دستمزدی چند برابر آنچه در کشور خودشان دریافت میکنند استخدام میشوند تا یک فیلم در امارات و عربستان بسازند.
خود شیوخ این مناطق، خبر این همکاریها را با بزرگنمایی عجیبی بازتاب میدهند و نهایتا فیلمی ساخته میشود که تنها به درد شناخت اولویتهای سیاسی این دولتها میخورد نه به درد تماشا و حتی کشورها یا افرادی که توسط این فیلمها مورد هجمه قرار گرفتهاند هم خیالشان راحت است که اتفاق خاصی نخواهد افتاد و مخاطبان چندانی تحتتاثیر قرار نخواهد گرفت.
جنگجوی صحرا درباره نبرد ذیقار است؛ جنگی که قبل از سقوط ساسانیان در قلمروی ایران بین خسروپرویز و قبایل عرب ساکن در مرزهای ایران رخ داد. اولین نکتهای که هنگام مواجهه با موضوع این فیلم به ذهن میرسد، تصویری است که رقبا یا دشمنان پیرامونی ایران از آن دارند. چه میشود که آنها هرگاه میخواهند با ایران امروز مواجه شوند، سراغ تاریخ میروند و تلاش دارند ثابت کنند که لااقل در یک برهه خاص، بین قبایل و دولتشهرهای مختلف، تنها موردی بودهاند که بر تمدن ایران پیروز شدهاند. مدتی پیش در قزاقستان فیلمی تولید شده بود که به قتل کوروش توسط قبایل صحرانشین این کشور میپرداخت. حالا عربستان هم سفارش ساخت چنین فیلمی را داده است. پیش از آن هم یک شهروند رژیم صهیونیستی در هالیوود فیلمی ساخته بود به نام «۳۰۰» که رویارویی امپراتوری ایران با یونانیان، بهعنوان نمایندگان نمادین تفکر غرب را به شکل دلخواهی تصویر میکرد.
حتی اگر به سالها پیش برگردیم، در سال ۱۹۸۱ صدام حسین هم سفارش ساخت فیلمی را داده بود به نام «نبرد قادسیه» که در آن به یک رویارویی تاریخی با ایران پرداخته شده بود. مساله همه آنها تمدن ایران و گستره و قدرت آن است و سعی میکنند لااقل در فیلمهایشان بر تاریخ پیروز شوند.
راستش این است که ابهت تاریخی این نام، ظاهرا حتی بیشتر از خود ما در ذهن دشمنان و رقبای ما قد کشیده است. بدونتردید تمام این فیلمها متوجه مناقشات سیاسی حال حاضر هستند. مثلا صدام فیلم نبرد قادسیه را میسازد تا مقدمات ذهنی جهان عرب برای حمله به ایران را فراهم کند یا فیلم «۳۰۰» ساخته میشود تا آنچه توماس هانتینگتون از آن با عنوان جنگ تمدنها یاد میکرد، جا بیفتد. آنها در پیش علیه ما رجز میخوانند اما در پس از ما میترسند. وقتی نام ما را میبرند، به یاد میآورند که چند هزار سال است این نام را داریم، بارها زمین خوردیم، اشغال شدیم، تکهپاره شدیم، اما دوباره برخاستیم، آزاد شدیم و یکی شدیم.
ناخودآگاه ذهنی آنها در کشاکش مواجهه با ما، ناگهان با تمام دشمنان آمده و رفته در تاریخ ایران همذاتپنداری میکند؛ همه آنها در اقطار تاریخ گم شدند و البته روزی رویای تفوق بر این تمدن را داشتند. میشود از عزم عربستان برای ساخت فیلمی به نام جنگجوی صحرا فهمید که آنها گذشته از ژستهای مقتدرانه ظاهریشان، در اعماق ذهنشان ما را چطور میبینند؛ تمدنی نامیرا.
کد خبر 1605498منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: عربستان سینمای جهان صدام حسین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۴۲۵۷۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قطار فحش های مسعود فراستی به ایستگاه "مست عشق" رسید/ منتقد یا لات سر کوچه سینما ؟!
عصر ایران ؛ جعفر محمدی - این چند فحش را - با پوزش فراوان - بخوانید:
بی همه چیز
آشغال
گدا
مفلوک
بی غیرت
...
این ها را لات سر کوچه در یک دعوا نگفته است؛ به اصطلاح نقدهای مسعود فراستی است که درباره چند فیلم گفته است، کسی که با اعتماد به نفس عجیبی، خود را به عنوان یک منتقد سینما معرفی می کند و آدمی را یاد سریال "مرد هزار چهره" مهران مدیری می اندازد!
او سال هاست که با فحش دادن به فیلم های مطرح ایرانی، نان می خورد و هر چه فیلم بهتر و قوی تر و معروف تر باشد، فحش های آبدارتر می دهد و چون مردم به تماشایش می نشینند، فکر می کند لابد حرف مهمی زده که کلی آدم دارند نگاهش می کنند؛ حال آن که هر دعوا و معرکه ای، همواره کلی تماشاچی دارد و معنایش تایید و تشویق نیست! البته بعضی ها همین که دیده شوند، ارضا می شوند و اعتقاد عجیبی دارند به این که بدنامی، بهتر گمنامی است!
در اثبات این که مسعود فراستی، درگیر ماجرای مرد هزار چهره در زندگی واقعی شده و در واقع منتقد سینما نیست همین بس که با صراحت و همان اعتماد به نفس کاذبش به منتقدانش می گوید که اصلاً فیلم ها را بدون این که ببیند نقد می کند و سپس سینه سپر می کند که اگر مردش هستید جلوی نقدهای من بایستید، ببنیم می توانید بایسیتد؟ نمی توانید، هیچ کدام تان نمی توانید، برای این که نه سوادش را دارید، نه خیلی چیزهای دیگرش را و نه ...ش را ! (جای نقطه چین هم باز از همان حرف های غیرقابل پخش می گوید و در فیلم منتشره از این مصاحبه نیز آن قسمت را "بوق" گذاشته اند).
این سطح ادب و ادبیات یک منتفد سینماست که انتظار می رود پیش و بیش از هر چیزی، دارای شخصیتی متین و فرهنگی باشد.
همان گونه که هر تعمیرکاری، جعبه ابزاری دارد که با آنها کارهایش را پیش می برد، فراستی نیز جعبه ای پر فحش ها از بیچاره و الکن و مضمحل تا بی غیرت و بی همه چیز و حتی بووووووق دارد که عصای دستش است!
او بعد از این که فیلم سینمایی "مست عشق" به کارگردانی فیلمساز شهیر کشورمان "حسن فتحی" توانست به رکوردهای عجیبی در تاریخ سینمای ایران برسد، دوباره بساط پهن کرده و جعبه فحش هایش را گشوده است تا از فرصت احتمالاً تکرار نشدنی "مست عشق" استفاده کند و بدان بیاویزد و چند روزی تیتر و سوژه شود و حالش خوش گردد!
فراستی در فحاشی - و نه نقد - جدیدش مست باز هم به کلی گویی های مرسوم اش تمسک کرده و درباره "مشت عشق" گفته است: یک فیلم بد تلویزیونی است که تنها دو سه نمای سینمایی دارد، با یک دوبله فاجعه و تدوین آشفته و یک کارگردانی بد و دو بازی بسیار بد، یک بازی اور اکت شمس و یک بازی مفلوک مولانا... فیلم شأنیت ندارد و از این آشغال های مرسوم ملولیم!
می بینید؟ دوباره از همان واژگان آشنای خودش استفاده کرده است: بد، مفلوک، بی شأن، آشغال! لااقل روی دایره واژگان فحشش کار نمی کند که کمی گسترده شان کند! یک سری کلمات بی ادبانه در چنته دارد که هر برای هر فیلمی هر کدام شان به دهانش آمد می گوید! و حالا این ها را خرج "مست عشق"ی کرده است که یکی از بزرگ ترین و موفق ترین کارگردانان ایرانی (حسن فتحی) با حضور دو تن از بهترین بازیگران این کشور (شهاب حسینی و پارسا پیروزفر) ساخته است؛ فیلمی که از جوانانی که بهره چندانی از باغ ادبیات و عرفان ایرانی ندارند تا بزرگانی مانند میرجلال الدین کزازی که از قطب های فرهنگ و ادب ایران هستند، سرمست آن شده اند و برای اولین بار در سال های اخیر، یک فیلم غیر کمدی با آن هم با موضوع "شمس" و "مولانا" صدر نشین فروش شده و کار به سئانس های فوق العاده هم کشیده است.
جالب و بی ربط (!) اینجاست که فراستی چون نمی خواهد به دلایل این استقبال بی نظیر اعتراف کند، می گوید "اگر"(!) فیلم خوب بفروشد، دارد از کتاب "ملت عشق" سود می برد! "گویا" جناب فراستی هم قائل به ربط نیست!
سپس دلیل بعدی را چنین می گوید: به خاطر این است که بعد از "فسیل" اکران شده است.
این درحالی است که فسیل یک فیلم کمدی است و مست عشق، تاریخی و هنری و اینجا باید گفت که فراستی "قطعاً" قائل به ربط نیست!
به راستی اگر قرار بود آثاری که بعد از فسیل اکران شده اند پرفروش باشند، اکنون با فیلم هایی روی پرده مواجه نبودیم که نتوانسته اند به اندازه هزینه تولیدشان بفروشند.
البته خوشبختانه، دیر زمانی است که کسی مسعود فراستی و به اصطلاح نقدهایش را جدی نمی گیرد و حداکثر به او به چشم یک سوژه فان نگاه می کنند. فقط افرادی مانند من هنوز به او توجه می کنند تا اگر از فیلمی بد گفت، مطمئن شوند که یک فیلم خوب روی پرده سینماهاست و به تماشایش بروند.
بعد از تحریر 1 :
مرحوم چخوف ، داستان نویس نامدار روسی درباره منتقدان هنری می گوید که آنها مانند خرمگس هایی هستند که اسب های در حال شخم زدن زمین را نیش می زنند و آنها را از کار باز می دارند. گو این که می خواهند بگویند: نگاهم کنید، من هم هستم و چیزی نیست که نتوانم درباره اش وز وز کنم!
بعد از تحریر 2 :
ای کاش مسعود فراستی که گویا خود را خداوندگار سینما می داند و بقیه را به بی سواد متهم می سازد، جرات کند و نه یک فیلم سینمایی که یک فیلم کوتاه بسازد و در معرض نقد منتقدان قرار دهد؛ فیلمی که آشغال و بی غیرت و مفلوک و گدا و بی همه چیز نباشد!
بعد از تحریر 3 :
با موفقیت بی نظیر "مست عشق" ، کاملاً قابل پیش بینی بود که عملیات تخریب آن، کلید بخورد؛ عجالتا به همین اشاره کوچک بسنده می کنیم.